سعید را آزاد کنید: تقاضای یک همسر از رییسجمهور ایران
با فرا رسیدن پنجشنبه، از زمانی که همسرم؛ کشیش سعید عابدینی به خاطر ایمان مسیحیاش در ایران زندانی گشت، یک سال سپری میشود. وقتی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، بیمقدمه سعید را بازداشت کرد، و او را به زندان خوفناک اوین برد، نمیتوانستم تصور کنم خدا چه سفری را برای ما در نظر گرفته بود، سفری که هنوز هم پایانش معلوم نیست.
جای خالی در خانۀ ما
آنچه از آن روزهای اول به یاد میآورم، چشمانی پر از اشک است و تشویش و پریشانحالی و غم و اندوهی وصفناپذیر. غروب هر روز، دختر هفت ساله و پسر پنج سالهام را در آغوش میفشردم، و آنها در حالی که سراغ پدرشان را میگرفتند، با چشمانی گریان به خواب میرفتند. به هنگام عید میلاد مسیح، عید رستاخیز مسیح، سالگرد ازدواجمان، و تولد هر یک از ما، جای خالی سعید در خانوادهمان آزارنده و دردناک بود.
سعید روز تولدش را در زندان انفرادی، و با درد و خونریزی به سر برد، درد و خونریزی که ناشی از کتکها و ضرب و شتمی بود که مأموران زندان به او وارد کرده بودند، و او را تحت فشار قرار میدادند که ایمانش را انکار کند و به اسلام بازگردد.
آزمایشی ناخواسته، اما به خیریت
من به شدت دلسرد و ناامید شده بودم، و هراسان از اینکه نمیدانستم چه در پیش است. نه دوست، نه پدر و مادر، و نه هیچ دکتری نمیتوانستند دردی از من دوا کنند. آنگاه در کمال ناامیدی، با کولهباری از سوال به حضور عیسی رفتم، و از او تمنا کردم که مرا از این آزمایش برهاند؛ و او با مهربانی در گوشم زمزمه کرد: «فیض من تو را کافی است، زیرا که قوت من در ضعف کامل میگردد» (دوم قرنتیان ۱۲:۹). او وعده داد که این سفر، سفری برای جلالش خواهد بود، اگر به او اعتماد کنم.
رفتهرفته، آن توقعاتی که محکم به آنها چسبیده بودم را رها کردم، و آیندهام را به خدا سپردم. وقتی با دلی افتاده، پیش پای او سجده کردم، و از آن تصور که رسیدگی به همۀ امور در اختیار من است، دست کشیدم؛ آنگاه آرامش خدا که فراتر از درک انسانی است، به واسطۀ عیسی مسیح دل و فکرم را پر کرد، همانطور که خود وعده داده بود (فیلیپیان ۴:۷).
خوشی در ضعف
آن زمان نمیدانستم، و اکنون هم نمیدانم که در همۀ این رویدادها، خدا ما را به چه مقصدی خواهد برد. اما یک چیز مشخص است: هر قدر هم که این سفر دشوار باشد، هر خبری هم که به گوشم برسد، حتی در رویارویی با هشت سال شکنجه و ضرب و شتم، خدا ما را خوانده تا با خوشحالی، پذیرای رنج و سختی باشیم.
این رنج و سختی، ضعف من را نمایان میکند؛ اما در ضعفِ من، او قوت است. وقتی به آغوش عیسی روی میآورم، با نوشیدن آن آب زنده، تازه میشوم. وقتی با عیسی از میان تاریکی میگذرم، آن هنگام است که میچشم و میبینم که خداوند نیکوست (مزمور ۳۴:۸)
شادی نمودن در رنج و سختی
در یک سال گذشته، دریافتهام که این رهنمود پولس که میگوید در خدا شاد باشیم، چه مفهومی دارد - که حتی به طور خاص به هنگام سختیها در او شاد باشیم. شاد بودن در سختیها مرا بیشتر تشنۀ خدا کرد، و این عطش، مرا به او نزدیکتر نمود.
اکنون درک میکنم که چطور پولس میتوانست بگوید: «به شادیِ بسیار، از ضعفهای خود بیشتر فخر خواهم نمود، تا قوت مسیح در من ساکن شود . . . از ضعفها و رسواییها و احتیاجات و زحمات و تنگیها به خاطر مسیح شادمانم؛ زیرا که چون ناتوانم، آنگاه توانا هستم» (دوم قرنتیان ۱۲:۹، ۱۰).
خواستۀ دل ما
در عیسی، به وضوح مشاهده میکردم که خدا از رنجهای کنونیِ من برای گسترش پیغام انجیل استفاده میکرد. با زندانی شدن سعید، دیدم که خداوند آنچه واقعاً خواستۀ دل من و سعید بود را برآورده ساخت؛ و آن خواسته چیزی جز این نبود که شاهد باشیم عیسی به کل جهان، و به ویژه مسلمانان که من و سعید خیلی خیلی دوستشان داریم، بشارت داده شود.
رنج و سختی ما عرصهای را مهیا نموده تا به کل جهان، و حتی از طریق رسانههای غیر مذهبی، به میلیونها نفر در ایران، از مسیح بگوییم. وقتی در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد حضور یافتم تا تقاضای آزادی سعید را به گوش آنها برسانم، پیغام انجیل را با نمایندگان بیش از صد کشور در میان گذاشتم.
خدمتی برای زندانیان
این سفر به سعید نیز فرصت داده تا در داخل زندان هم انجیل را بشارت دهد. تنی چند از ایرانیان خارج از کشور، به نقل از کسانی که قبلاً در اوین زندانی بودهاند، به من گفتهاند که چگونه سعید محبت مسیح را به همبندانش نشان میداده است.
حال میتوانم با اطمینان بگویم «یقین میدانم که دردهای زمان حاضر، نسبت به آن جلالی که در ما ظاهر خواهد شد، هیچ است» (رومیان ۸:۱۸). من و سعید همیشه از خدا میخواستیم به ما فرصت دهد تا پیغام انجیل را با ملتهای دیگر در میان بگذاریم. هرگز انتظار نداشتیم خواستۀ ما به این شکل برآورده شود، اما خدا سخاوتمندانه، دعای ما را شنیده و اجابت نموده است.
شما چه کاری میتوانید برای سعید انجام دهید؟
با اینکه هنوز سفرمان پایان نیافته، اما در خداوند که رنج و سختیِ ما را برای خیریت به کار میبرد، شادمان خواهم بود. من برای آزادی سعید، و همۀ مسیحیان که به خاطر ایمانشان در زندان، و تحت آزار و جفا هستند، در دعا میمانم.
۱. روز پنجشنبه، بیست و ششم ماه سپتامبر به همراه صدها تن از مسیحیان در سراسر جهان گرد هم آیید تا برای سعید دعا کنید. شما میتوانید در نزدیکترین مکان برگزاری این جلسات دعا در محل زندگیتان حضور یابید.
۲. با من و هزاران نفر دیگر همراه شوید، و به رییسجمهور ایران نامه بنویسید، و از او درخواست کنید که همسر مرا آزاد کند. به این تارنما بروید، و با ما همصدا شوید، و ما را یاری رسانید تا صدایمان رساتر گردد:
Beheardproject.com